در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

بارها خواستم بنویسم و هر بار خودم را در میانه دیدم و خدا را در حاشیه. و این بود دلیلی بر ننوشتن... ایمان دارم که باید در دل حادثه رفت... باید توسل جست به در و مادر... قرن هاست که مادر بدون در بی معنی است...
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رایی

پیوندهای روزانه


دل نامه دهم: حضرت ماه؛ نگویید شکست، بگویید عدم الفتح


به نظر من فعال دانشجوئىِ آرمانخواه که واقعیتها را هم میشناسد، هرگز نباید در هیچ شرائطى احساس انفعال و بنبست کند. یعنى نباید از آرمانخواهى دست برداشت؛ نه در هنگام پیروزىهاى شیرین، نه در هنگام هزیمتهاى تلخ. ما در عرصهى دفاع مقدس پیروزىهاى بزرگى داشتیم، هزیمتهاى تلخى هم داشتیم. امام (رضوان الله علیه) سفارش میکردند و میگفتند: نگوئید شکست، بگوئید عدمالفتح. یک جا پیروزى نصیب انسان میشود، یک جا هم پیروزى نصیب انسان نمیشود؛ چه اهمیتى دارد؟ بعضىها هستند که اگر چنانچه جریان کار بر وفق مرادشان پیش آمد و به نقطهى مورد نظر خودشان رسیدند، از دنبال کردن آرمانها دست میکشند؛ این خطا است. «فاذا فرغت فانصب»؛ قرآن به ما میگوید: وقتى این کار را تمام کردى، این تلاش را تمام کردى، تازه خودت را آماده کن، بایست براى ادامهى کار. بعضى آنجورند - این اشتباه است - بعضى هم بعکس؛ اگر آنچه که پیش مىآید، بر طبق خواست آنها نبود، بر وفق مراد آنها نبود، دچار یأس و انفعال و شکست میشوند؛ این هم غلط است؛ هر دو غلط است. اصلاً بنبستى وجود ندارد در آرمانخواهىِ صحیح و واقعبینانه. وقتى انسان واقعیتها را ملاحظه کند، هیچ چیز به نظرش غیر قابل پیشبینى نمىآید.
 بیانات در دیدار دانشجویان‌ ۱۳۹۲/۰۵/۰۶


دل نامه نهم: جانباز شیمیایی صادق روشنی


پروردگارا! در شگفتم که چگونه می توان با قلم دنیا از وی خواهش و تمنایی داشته باشم که یک نکته از هزاران ویژگی و خصلت های بی شمار آنان را در دفتر روزانه ثبت نمایم. ای سوخته دلان، شما در کدام مکتب این گونه درس آموختید  که ما در رهگذر دنیا مشغول بازی و سرگرمی بودیم؟ ای عاشقان، شما چگونه سر به سجده گذاشتید تا توانستید از فرش به عرش الهی رسید و با قوسی از کمان الهی ارتباطی معنوی پیدا کرده و دل های غافل ما را به سوی خود کشانید؟ شما چگونه جسم و جان خویش را این گونه شناختید که با خالق خویش معامله قرب الهی را امضا کرده و مدال رضایت را به گردن آویختید؟

شما از کدامین باد صبا که در حیات دنیا به وزش در آمد، خودتان را در مسیر آن قرار دادید و جسم پاک و مطهر را به سوی خدا روانه کردید؟ شما از کدامین قبیله بنی هاشم بودید که با نفس گرم و صمیمی پیامبر اکرم(ص) اشنا شدید و مراقبت از جسم را رها کرده و در تنور عشق با خداوند سبحان، مبارزه با نفس را در کلید جهاد اصغر یافتید و ارزشهای انسانی را روی زمین باقی گذاشتید که راه و رسم فراموش نشدنی سنت پیامبر اکرم(ص) در فرمان بری از دستورات الهی است؟ شما در کدام مکتب با فرمان الهی آشنا گشتید و پشت پا به همه آمال و آرزوهای دنیا زدید و به نسل های دیروز و امروز و فردا گفتید که بایستی با کوله باری از عشق به خداوند سبحان در دنیا زندگی کردن را آموخت؟ شما از کدام قبیله درس استقامت و ایستادگی را آموختید که در آن شبی که در کانال کمیل یا حنظله آب و تجهیزات لازم برای مبارزه با دشمن نداشتید، سر به سجده عشق گذاشتید و امروز زمزمه شما در راهیان نور درس عشق به نسل جان گردیده است؟ شما چگونه آب آشامیدن را برای طهارت و وضوی جسم و غسل شهادت انتخاب کردید که امروز جزء احکام دینی یک شیعه  می باشد که اگر توفیق چهل هفته غسل شهادت(جمعه) را پیدا کند با سبک بالی خاصی می تواند به سوی پروردگار حرکت نماید؟

شما از کدامین یاران امام حسین(ع) در کلاس شب عاشورا شرکت داشتید که با تمام وجود زکات جسم را با هدیه در راه خدای بزرگ به نمایش گذاشتید؟ شما چگونه توفیق شنیدن کلام امام حسین(ع) را یافتید که به ندای هل من ناصر ینصرنی 1400 سال قبل، امروز در کاروان نهضت امام خمینی(ره) لبیک گفته و باعث بیداری دل مسلمان ها به سوی خود شدید؟

ای شهدای گمنام، با عرض پوزش از این که امروز کتاب عشق به وصال شما را در دانشگاه علوم پزشکی بابل مشاهده کردم و هزار هزار افسوس که نتوانستم به پای شما تا آخرین لحظات در کنار شما باشم تا از شهد شهادت باغستان کربلای ایران اسلامی بهره ای برده باشم. امروز به عنوان تجزیه و تحلیل از دوران دفاع مقدس نمی گویم، بلکه با جان ابراز می کنم که هر نفس و دم و بازدم ان دوران طلایی یک غنیمت بسیار ارزشمندی بود که صاحب دلان به آن رسیدند و صادق روسیاه و بدبخت بایستی امروز در عرصه جهاد اکبر با پای برهنه دوان دوان و شتابان به سوی شما گام بردارد تا شاید نظر لطف خداوند بزرگ شامل حال وی گردد و بتواند با لباس فخر و مباهات جانبازی که انشاءالله مزین به ره سعادت شهادت خواهد شد در کوله بار وی قرار داد تا در جوار شهدا هر چند که با شرمندگی به آنها نگاه داشته باشد، اما به ان عزیزان بگوید اگر دیر آمدم مصلحت خداوند بر این بوده است که چند روزی در عرصه دنیا بیشتر مورد آزمون قرار گیرم...


دل نامه هشتم: شهید سید علی اکبر شجاعیان

دوستان خوبم از شما می خواهم، نکند دنیا شما را فریب دهد، نکند ما را فراموش کنید. منظورم راهم و هدفم می باشد. یاران، یارانم نکند زنجیره های وابستگی به دنیا شما را به بند بکشد و نکند فرزند و زن، زنجیر شما شود. دوستان خوبم اسلام در خطر کفر است، نکند صدای یاری خواستن امام را بشنوید و بگویید که منظور امام ما نیستیم. ما در سنگر کارخانه، سنگر اداره، سنگر مسجد و یا دیگر سنگرهای پشت جبهه هستیم. نه امروز سنگر اصلی باید حفظ شود،سنگر عزت اسلامی. اگر خدای ناخواسته، سنگر اصلی سقوط کند دیگر چیزی برای سنگرهای پشت جبهه نخواهد ماند.


دل نامه هفتم: شهید آوینی


شهید آوینی


دل نامه ششم: آیت الله قاضی


آیت الله قاضی در پاسخ شخصی که از ایشان تقاضای سفارش کرد، فرمودند:قلم و کاغذ از جیبت درآور و بنویس:
سررشته دولت ای برادر به کف آر   ***   وین عمر گرانمایه به خسران مسپار
یعنی همه جا با همه کس در همه جا *** می دار نهفته چشم دل جانب یار


دل نامه پنجم: شهید سید علی اکبر شجاعیان

خدای من !

آیا می شود پر کشید؟ آیا می شود شاهد عشق را به آغوش کشید؟ مرگ را می گویم. شش سال است که منتظر تو بودم، شش سال است که منتظر این عشقم، منتظر این وصالم، وصالی که دلم را به آتش کشید. آیا می شود از قفس تنگ و کوچک تن رهید؟ آیا توانائی پروانه شده را داریم؟ پروانه را سوختنی است به دور شمع. مهم این است که وجودمان پروانه گردد. مهم این است که دوران به خود لولیدن و خاکی بودن را با تحولی اساسی به محتوی اصلی رسانید. ولی توان هست، ابتدا باید با اشک ندامت چهره و بدن خاک آلود را که غبار معصیت فرا گرفته، شست. آنگاه است که پرواز شروع شد و حرکت بسوی شعله ها، شعله های فروزان عشق الهی است. باید آنقدر دور شمع گشت تا عشقت کامل شود، تا لذت وصل را درک کنی، لحظه وصال را با شوق و اشتیاق بپذیری و بقبولی، سبقت بگیری، آنگاه که عشق کامل شد، پروانه عاشق شد، به آتش عشق، پروانه خواهد سوخت.


دل نامه چهارم: جانباز شیمیایی صادق روشنی


خدایا کمک کن که بر روی صفحه کاغذ هنر دوستی و تقرب به تو را داشته باشم و وقتم به بطالت نگذرد. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "پنج گروه شفاعت می کنند؛ قرآن، بستگان(آن هایی که خود نجات یافته اند)، شخص امانت دار، پیامبر و اهل بیت". برادر عزیز و گرامی تو چه از صادق می خواهی که صادق خود داند که نادان به علم و ادب است، چه رسد به این که به سفارش دانایان توفیق یابد. خدایا! آن قدر به فضل تو امیدوار هستم که به هر ثانیه آن عشق ورزم که در دنیای امروزی برای گام برداشتن به سوی قله معنویت و عشق لحظه ای از جد و کوشش آن دست بر نمی دارم و چون به خوبی می دانم که از مرز دنیا موقعی می توانم بال پرواز و رهایی پیدا کنم که درون نفس خویش را بشناسم و چنان چه اگر مرا به بدی و آداب شیطانی دعوت می کند، آن را پشت پا زده و به اصل صراط که همان دین توحیدی خدا ست در آن گام مثبت و محکم بردارم که می دانم بدون هیچ شک و شبهه ای در این راه تو خداوند سبحان و بزرگ مرا یاری کرده و اصل راه توحید را در دلم باز کرده و از انحراف و سستی باز م می داری، فلذا بنگریم که با چشم دل همیشه دنیا را بنگریم و از دیدن و لذت بردن دو چشم سر مواظب دیدن خود باشیم، چون این نگاه ها تو را در امور دنیوی مشغول می سازد.{...} سعی کن یک دوست خوب داشته باشی که تو را به خدا نزدیک کند، نه این که سرگرم در کلام دنیا برای تو باشد.


دل نامه سوم: دختر شهید شاطری



بابا شهادت مبارک، ما را هم شفاعت کن، افتخار ما بودی و هستی، یگانه همیشه به یاد توست.


دل نامه دوم: شهید صادق مزدستان


دل نامه اول: شهید سید علی اکبر شجاعیان

عزیزان در شما نور خدا جلوه گر است، شما مال بهشتید، شما از نسل آدمی هستید که در بهشت زیست و برای شما تمام عالم خلق گردید و همه چیز دنیا برای شماست تا انسان شوید. در کجائید، بیندیشید که در کجائید. زندان، در زندان تن، زندانی در قفس تنگ دنیا. فکرکنید دنیا با همه زرق و برقش برای چیست؟ برای اینکه تو از خاک به خدا برسی، از دنیا برای تکاملت، برای انسان شدنت استفاده کنی، نه اینکه به این دنیای پست بچسبی، دل به دو روزه دنیا ببندی. دنیا که موقع مرگت هیچ چیزی از آن مال تو نیست، شاید حتی کفنی هم به تو نرسد. چرا هم و غمتان تعلقات دنیایی است؟ مردم حلقه های زنجیری که شیطان شما را به دنیا متصل کرده بشکنید و از قفس تنگ دنیا برهید، پرواز کنید از قفس تنگ تان و به سوی معبودتان الله پر کشید و اندیشه کنید که به کجا خواهید رفت. بدانید که به کجا خواهید رفت. عاقبت مرگ شما را در بر خواهد گرفت. حتی اگر در برج های مستحکم و دژهای آهنین باشید، قیامت به پا خواهد شد. وای از آنروزی که کوچکترین اعمال ما ثبت شده است. وای از روزی که به یوم حسرت معروف است، به یوم تبلی السرائر معروف است. روزی که رسول الله و علی بن ابی طالب به امت خود می نگرد و زهرای اطهر به شیعه نظر دارد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی