در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

بارها خواستم بنویسم و هر بار خودم را در میانه دیدم و خدا را در حاشیه. و این بود دلیلی بر ننوشتن... ایمان دارم که باید در دل حادثه رفت... باید توسل جست به در و مادر... قرن هاست که مادر بدون در بی معنی است...
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رایی

پیوندهای روزانه

رفتار بچه گانه

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۴ ب.ظ
عادت کرده ایم که در بزنیم و فرار کنیم...

بچه جان! در توبه باز است!...

نظرات  (۵)

سلام
ممنون ایشالا شما هم به زودی راهی میشید ....
جاتون خیلی خالی بود ....

یاعلی التماس دعا
متوجه نشدم!!!چی شده؟؟ برای شخص خاصی بود یا بندگی را فرمودید؟
اگر در کل گفتید : من هم به این عادت مبتلا شدم....
میترسم کل زندگیم در این گریز ها سپری بشه...
پاسخ:
سلام...
  • آسمانی های زمین
  • حس می کنم تمام سلول های بدنم را گرفته است . شیطان را می گویم .
    به دعا احتیاج دارم .
    و خسته شدیم از این همه در زدن و گریختن . ای کاش یکبار که در میزدیم مچمان را میگرفت و نمگذاشت دوباره فرار کنیم و همان جا پیش خودش نگه میداشت و وای چه لذتی داشت ماندن این بچه آدمیزاد شیطان آن بالا پیش خدا برای همیشه با قلبی پاک شده (خدایا توفیق توبه دائمی را نصیبمان گردان آمین )
  • بدترین بنده
  • همون حرف لیلا خانم رو تایید می کنم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی