زندان برای عدالتخواهان خیلی خاصیت دارد...
جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۲۳ ب.ظ
اشاره: آنچه میخوانید دومین بخش خاطرات زندان حجتالاسلام جهانشاهی است که خود ایشان در اختیار “راه” قرار داده است. همانطور که در متن اشاره شده زمان نوشتن این خاطرات دوران بازداشت (و نه محکومیت) او در دومین دوره زندانی شدن ایشان است. دوره بازداشت در اداره اطلاعات شیراز. خاطرتان باشد آقای جهانشاهی دوره محکومیتش را (به چه جرمی؟) در زندان اوین گذراند.
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.
اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه والسابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. آمین یا رب العالمین.
بالاخره بعد از 33 روز کاغذ و قلم به دستم رسید. خدا را شکر و الحمدلله.
الان حدود ساعت پنج عصر روز سهشنبه 22/5/87 مطابق با دهم ماه شعبانالمعظم 1429 میباشد. یعنی پنج روز مانده به میلاد امام زمان ارواحنا فداه.
“ نیمه شعبان نیمه عشق است و ظهور جانان تمام عشق.”
“جهان در انتظار عدالت، عدالت در انتظار مهدی(عج)”
و من در شهر فرهنگ و ادب، شهر حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام (شاهچراغ) یعنی شهر قشنگ شیراز هستم. در کنار حافظ و سعدی. البته نه در فضای پر گل و بلبل و مناظر زیبای آن بلکه در یک اتاق کوچک که نمیدانم اصطلاحا به این اتاق “سلول انفرادی” میگویند یا نه. فقط میدانم به آن “انفرادی” گفته میشود چراکه بر روی برخی اشیایی که در اتاق است نوشته شده: انفرادی.
امروز سی وسومین روزی است که در این اتاق 14 متری با خدای خود خلوت کردهایم و البته چه زود میگذرد؛ 33 روز. جالب است بگویم که روزهایی که درحال پیادهروی بودم نیز دقیقا 33 روز بود. (از صبح 18 خرداد تا غروب 19 تیر، از سیرجان تا مسجد حضرت ابوالفضل علیهالسلام روستای سورمق در بیست و پنج کیلومتری شهر آباده شیراز) که مجموعا 390 کیلومتر پیموده شد. این را نوشتم چون قبل ازحرکت یکی از بچه های مسجد سیدالشهدا علیهالسلام به نام وحید گفت: “این سفر اگر 33 روز بشود جالب میشود. به تعداد روزهای مقاومت حزبالله.” و همینطور هم شد. (وحید یکی از بچههایی است که من خیلی دوستشان دارم و البته من همه جوانان مسجدی را دوست دارم چراکه فکر می?کنم سربازان امام زمان ارواحنا فداه همین ها هستند.)
بگذریم. در جایی خواندم که نویسندهای گفته “در دو وقت نوشتن سخت است. یکی وقتی که مطلبی برای نوشتن نداری و یکی هم وقتی که خیلی مطلب هست و نمیدانی از کجا شروع کنی.” من هم این روزها برای نوشتن خیلی مطلب دارم که نمیدانم از کجا شروع کنم. در نظر داشتم خاطرات 33 روزه از سیرجان تا مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام را بنویسم و چندین بار هم از دوستان اینجا (ماموران بازداشتگاه) تقاضا کردم کاغذ و قلم در اختیارم بگذراند (که هر دفعه میگفتند باید “کارشناس” اجازه بدهد.) تا امروز که یک خودکار و بیست عدد کاغذ A4 برایم آوردند. علاوه بر آن برخی مطالب مربوط به این 33 روز اقامت در این هتل انفرادی نیز اضافه شده از این جهت احتمالا به طور پراکنده مطالبی را بنویسم. امیدوارم برای نویسنده و خواننده مفید و مبارک باشد. ان شاء الله.
غروبها در این خلوت و تنهایی و دلتنگی عادت کردهام به خواندن برخی دعاهای ماه مبارک شعبان. پس میروم به سراغ کتاب شریف مفاتیحالجنان مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله. و نوشتن خاطرات را به وقتی دیگر وامیگذارم.
سهشنبه 22/5/87
انفرادی بازداشتگاه اطلاعات شیراز
کوچکترین سرباز انقلاب علی رضا جهانشاهی.
بسم الله الرحمن الرحیم
یک روز دیگر هم گذشت و الان حدود ساعت چهار عصر روز چهارشنبه بیست و سوم مرداد هشتاد و هفت میباشد. دیروز مطلبی راجع به سی وسه روز نوشتم. بعد از آن چند نکته راجع به عدد سی وسه به یادم آمد که نوشتن آنها خالی از لطف نیست. ظاهرا عدد سی وسه عدد ویژهای است و البته همه اعداد ویژگیهای خاص خودشان را دارند و عالم اعداد آنقدر پررمز و راز است که برخی از ریاضیدانهای بزرگ خیلی ذوق زده شده اند و گفتهاند: “زیربنای تمام هستی عدد می?باشد.” (شبیه به این مضمون) و من معتقدم خیلی بیراه هم نگفتهاند. نظمی که در عالم هستی توسط ناظم آن یعنی خداوند قادر متعال وجود دارد در همه چیز تجلی یافته و نمایان است. از جمله در اعداد. لذا اسراری که در اعداد هست ریاضی دانهای بزرگ را به تعجب واداشته است همانطور که مثلا در رابطه بین ستارگان آسمان و سرنوشت عالم و آدم اسرار عجیبی وجود دارد که در برخی علوم غریبه مورد بحث است. خلاصه از اسرار و ویژگی های اعداد غافل مباش و نیز از اسرار حروف (و کلمات). در مورد عدد سی وسه چند نکته به ذهنم میآید که عبارتند از:
1- حضرت علی علیهالسلام در سن سی و سه سالگی به مقام امامت و ولایت رسیدند. به همین جهت شاید بتوان گفت عدد سی وسه عدد ولایت است. همان طور که عدد چهل عدد “حکمت و نبوت” است و پیامبر گرامی اسلام در سن چهل سالگی به مقام نبوت رسیدند. (البته این نکته و این نامگذاری یک مطلب ذوقی است و نه علمی. لذا اشکال علمی به آن وارد نکنید) همینجا بد نیست اشاره کنم به این مطلب که آیا میدانید آیه معروف “تطهیر” که به اتفاق علمای شیعه و سنی در خصوص اهل بیت پیامبر(ص) نازل شده و دلیلی بر عصمت اهل بیت (ع) می?باشد. چندمین آیه از چندمین سوره قرآن است؟( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)
ظاهرا در روایات آمده که سن مردان بهشتی سی و سه سال است.
3- همچنین فرمودهاند امام زمان ارواحنا فداه وقتی که ظهور میکند در قیافه یک مرد سی وسه ساله میباشند.(اللهم ارزقنا زیارته)
4- مبنای تسبیح حضرت زهرا(س) عدد سی و سه می?باشد.
مقاومت سی وسه روزه حزبالله لبنان که مقدمه شکست خبیث ترین دشمن اسلام در عصر آخرالزمان
شد.
... و اگر در شهر اصفهان بودم اشارهای هم به ذوق سلیم و سلیقه زیبای طراح و معمار و سازنده سی و سه پل اصفهان میکردم. ولی چه کنم که مرا دویست و چهل کیلومتر قبل از اصفهان به حکم دادگاه یا دادسرای ویژه روحانیت شیراز دستگیر و به شیراز منتقل کردند. چرا که شهر آباده و روستای سورمق و مسجد حضرت ابوالفضل (ع) جزو حوزه استحفاظی استان فارس میباشد نه اصفهان و مرا از زیارت شهر قشنگ اصفهان و بچه های خوب و ولایتیاش که به اصطلاح خودشان “ستاد استقبال” تشکیل داده بودند محروم کردند.
بگذریم و برگردیم به لحظه ورود به این اتاق که الان در آن نشستهام. سی و چهار روز پیش همینکه وارد این اتاق شدم “چشم بند” را از چشمم برداشتم و دیدم که یک اتاق باریک و بلند است که موکتی سبز رنگ آنرا فرش کرده است. اولین سوالی که از مامور همراهم که مرا به این اتاق رسانده بود پرسیدم این بود که قبله کدام طرف است. و قبل از اینکه او جواب دهد خودم متوجه شدم که کاغذی بر روی دیوار چسبانده شده و بر روی آن نوشته شده“ جهت قبله کمی مایل به راست” بعد یک فلش کشیده و بالای آن با خط زیبا و درشت نوشته: “ اللهاکبر” همین که آن را دیدم حس جالبی به من دست داد (گویا یک نسیم خنک و آرام بخش به من وزید) اللهاکبر یعنی خدا بزرگ است، خدا بزرگتر است و دقیقتر اینکه به فرموده امام صادق(ع) “خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود.” تمام حرف همین است: الله اکبر. اگر خدا در نظرت بزرگ شد همه چیز غیر او برایت کوچک و حقیر میشود.
بسمالله الرحمن الرحیم
الان ساعت حدود هفت عصر میباشد. پنج شنبه بیست و چهارم مرداد هشتاد و هفت و دوازدهم شعبانالمعظم هزار و چهارصد و بیست و نه. نزدیک غروب است و وقتی برای نوشتن ندارم. فقط خواستم عرض کنم که دقیقا پنج هفته پیش در همین ساعات وارد این اتاق شدم یعنی عصر پنج شنبه بیستم تیرماه هشتاد و هفت. سی وپنج روز گذشت. خدا را شکر و از اینکه تاکنون سی وپنج روز زندان انفرادی را تجربه کردم ناراحت نیستم و بلکه خوشحال و شکرگزارم. چرا که اولا برای خدا و در راه انجام وظیفه سختی کشیدن ارزش دارد و ثانیا برای ساخته شدن و شناختن روحیات و نقاط قوت و ضعف خود لازم است و اصلا این روزها به این معتقد شدهام که هر کسی (خصوصا عدالت خواهان) لازم است حداقل یک ماه زندان انفرادی را تجربه کنند. خیلی خاصیت و فواید دارد. ثالثا تجربه تنهایی و خلوت از نظر روحی و معنوی نیز بسیار مفید است که تا وقتی چنین شرایطی برای آدم پیش نیاید متوجه نمیشود (یدرک و لایوصف) رابعا اینجا که سخت نیست خیلی هم خوش میگذرد. غذایش مرتب و بهموقع است. استراحت، مطالعه، عبادت، وقت آزاد برای تفکر، بدون هیچ احساس مسئولیتی در قبال هزاران وظیفه ای که بیرون داری. کاملا آزاد و رها.
روز اولی که وارد این اتاق شدم یعنی دقیقا پنج هفته پیش در چنین ساعتی، ابتدا دو رکعت نماز شکر و نماز حاجت خواندم و دعا کردم که این قضیه خیر باشد و ختم به خیر شود و از خدا خواستم کمکم کند در باب استقامت و در اینکه وظیفهمان را درست تشخیص دهیم و درست انجام دهیم و از این قبیل دعاها.
بعد از نماز حاجت و شاید بعد از نماز مغرب و عشا که همان شب اول خواندم (الان شک دارم) تفالی به قرآن زدم. گفتم خدایا من گمان میکنم این کارها یعنی پیادهروی و... را برای رضای تو انجام دادهام و الان هم افتادهام زندان. خدایا نظر توچیست؟ قرآن را بازکردم آیه نود و شش سوره مبارکه اسراء آمد: “قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم. انه کان بعباده خبیرا بصیرا.” آیه بعدش هم بیمناسبت نبود: “و من یهدالله فهو المهتد..” خیالم راحت شد.
شاید باور نکنید بیست و سه روز بعدش هم یعنی در تاریخ دوازدهم مرداد هشتاد و هفت که عصر پنجشنبه محاکمه شدم در جلسه محاکمه این آیه را یکی دوبار برای قاضی خواندم و فیلمبرداری هم شد. وقتی از آن جلسه برگشتم دوباره قرآن را باز کردم همین آیه آمد. امیدوارم خیر باشد.
منبع: http://www.rahmag.ir/content.php?id=232
- ۹۱/۱۰/۲۹
salam haghightan estefade kardim