در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

بارها خواستم بنویسم و هر بار خودم را در میانه دیدم و خدا را در حاشیه. و این بود دلیلی بر ننوشتن... ایمان دارم که باید در دل حادثه رفت... باید توسل جست به در و مادر... قرن هاست که مادر بدون در بی معنی است...
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رایی

پیوندهای روزانه

بدون شرح(فعلا)

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۸ ب.ظ
  • صابر قربان نژاد

نظرات  (۳)

اون خاطره ب این دل نامه میخوره! خیلی خوب مطالب مرتبط انتخاب میکنید

اشکم سرازیر شد با media.

خدای من، از عاقبت خویش سخت بیمناکم.

  • .::.چادرم پرچم من.::.
  • هرچند خاطره سراسر درد بود؛ اما :
    تا رهبر ما سیدعلی هست غمی نیست ...

    اللهم انی اسئلک ان تختم لی بالسعاده و لاتسلب منی ما انا فیه و لاحول و لاقوه الا بالله...
    پاسخ:
    سلام و رحمه ا...
    آمین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی