در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

بارها خواستم بنویسم و هر بار خودم را در میانه دیدم و خدا را در حاشیه. و این بود دلیلی بر ننوشتن... ایمان دارم که باید در دل حادثه رفت... باید توسل جست به در و مادر... قرن هاست که مادر بدون در بی معنی است...
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رایی

پیوندهای روزانه

جا به جایی

جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ب.ظ

مادر، مادر است...

فرقی نمی کند که پهلوی مادر شکسته باشد یا فرزند...

این درد همیشه با مادر هست، حتی اگر پهلوی پسر زخمی باشد...

نوبتی هم باشد، این بار نوبت پسر بود...

این بار مادر در کنار تابوت نشسته است...

و فرزند در تابوت...

این بار مادر باید زینب باشد...

حرف اضافی: همواره در نظر داشته باشید که من زنده ام و حاضرم و در تمام صحنه های نبرد رهایی بخش شیعه تا انتهای تاریخ حاضرم و ناظر بر حرکاتتان...  "شهید سید علی اکبر شجاعیان"


عشق بازی های مادر

نظرات  (۱)

ای وای...

ای وای...

ای وای...

میشه در مورد شهید شجاعیان بیشتر بگید،ممنون میشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی