در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند...

در و مادر

بارها خواستم بنویسم و هر بار خودم را در میانه دیدم و خدا را در حاشیه. و این بود دلیلی بر ننوشتن... ایمان دارم که باید در دل حادثه رفت... باید توسل جست به در و مادر... قرن هاست که مادر بدون در بی معنی است...
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خود رایی

پیوندهای روزانه

باید شکم را کنار زد!

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۱۹ ب.ظ
چند وقتی است که خاراندن شکم برایمان سخت شده...

بارها به خودم فشار آوردم، انواع و اقسام حرکات کششی را انجام دادم، گن پوشیدم، شکمم را محکم به دیوار زدم، لیپوساکشن کردم، اما افاقه نکرد که نکرد. این شکم آنچنان بزرگ شده که این دستان را تاب رسیدن به ناف نمانده...

مدتهاست که خدمت متخصصان مختلف از تغذیه اش بگیر تا غدد، از هماتولوژی بگیر تا روماتولوژی رسیده ام و شکایت برده ام که این شکم توانم را بریده و زندگی را بر من سخت گردانیده. حمل این شکم از توان یک انسان 60 کیلویی خارج است. انواع و اقسام رادیوگرافی های ساده ایستاده و خوابیده و CT scan هم چاره ای برای این درد نکرده است و پزشکان را به تشخیصی نرسانده و سر آخر کادر متخصصان پزشکی با ناامیدی ابراز داشته اند که بیماری ات قابل تشخیص نیست و به قول خودمان ایدیوپاتیک است.

نمی دانم چه شده است که این شکم با سیر لگاریتمی پیش می رود و هر چه در پیش رو دارد را کنار می نهد...

مدتهاست که کارهایم شکمی شده... نماز شکمی، دعای شکمی، تفکرات شکمی، حرف های شکمی، افاضات شکمی، درس خواندن های شکمی، کار برای خدا کردن های شکمی(بماند که این کارها هم برای شکم است!)...

مدت هاست که این شکم قوه عاقله من را در چنگ گرفته و حکومت این بدن را غصب کرده است... می گوید بخور، می خورم. می گوید بخواب، می خوابم. می گوید برو، می روم. امر، امر ملوکانه اوست و از این بدن نحیف چیزی جز اطاعت بر نمی آید. این بنده را تاب جسارت بدین پادشاه نیست...

مدت هاست که حسرت یک نماز درست و حسابی به دلم مانده. دلم لک زده است برای یک دعای برآمده از دل...

وای از روزی که دعاهایمان شکمی شود...

"نگویمت که همه ساله می پرستی کن          سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش"

یک ماهش گذشت... آنچنان گذشت که گویی لحظه ای چشمانت را بستی و گشودی... و من ماندم و پرونده ای طویل و دراز از دعاهای شکمی... "یا من ارجوه لکل خیر"...

امان از این شکم... برایم مشکل شده تحملش... تا می رفتم که دستانم را به سوی محاسن بلند کنم، ناگهان با سدی به نام شکم مواجه می شد و همانجا قفل می کرد... ناچار به نیت محاسن دست بر شکم می گذاشتم و "حرم شیبتی علی النار" را زمزمه می کردم...

آه که رجب آمد و یک ماه مهمان خانه ام بود و رفت و شعبان آمد و من هنوز بیدار نگردیده ام... چه گناهانی که از این دستان آلوده سر نزده است و اکنون چشم امیدش تنها به خدایی است که سجادش او را این گونه ندا می دهد؛ "الهی ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی...الهی لا ترد حاجتی و لا تخیب طمعی..."

ترس تمام وجودم را برداشته است... من گناهکار و مناجات شعبانیه؟ می ترسم که این مناجات را هم شکمی کنم و وای بر من اگر این گونه باشد...

گفته اند که تاریخ تجربه ای است که اگر ناسره اش تکرار گردد نشانه حماقتی است که آن سرش ناپیدا است... مگر نشنیده ای که "فسیروا فی الارض فانظروا"... دیده ام که تجربه دعاهای شکمی به کدام ناکجاآباد رسیده و نمی خواهم دست به حماقت دیگری بزنم...

دیده ام که سیما جان چگونه هر هفته را به غفلت می گذراند و غرق در تاریکی است و هر جمعه بعد از ظهر ندای "اللهم عجل" سر می دهد، آن هم با آهنگ زمینه yanni. آنچنان صدایش را از سیما آزاد می کند که گویی کل هفته را در غم فراق "پدر زمان" سپری نموده، حال ناله دعا سر داده است... دعای شکمی را دوست ندارم... چه کنم که "الناس علی دین ملوکهم"...

دیده ام که سیما جان چگونه از دستان مبارک ارشاد الدوله جایزه بهترین سیما را دریافت کرد و آن شب چنان قندی در دلش آب شده بود که گویی از بین صدها هزار سیما صدای یگانگی را سر داده است... نهایت دعاهای شکمی همین جاست... از دعای شکمی بیزارم... از غروب های جمعه سیما بیزارم... چرا که اگر در تضاد با هفته اش نباشد، ندای هماهنگی هم سر نمی دهد...

فرهنگ را با ضد فرهنگ آلودن و با نام کار فرهنگی به خورد مخاطب دادن را نمی توان نامی نهاد جز کار شکمی و فرهنگ شکمی-البته در نگاه خوشبینانه اش-.

امان از شکم... می گفت که اگر سه صلوات را با خلوص نیت بفرستی بهشت برایت واجب می گردد...

اما اگر کارت شکمی شود... با همین شکم محشور می گردی... حتی اگر صلوات هم بفرستی... آنگاه که شکم حکم فرما شود دیگر نباید هر چیزی را سر جایش دید... حتی اگر صلوات هم بفرستی... حتی اگر سیصد نفر با هم صلوات بفرستید... شکم را باید از این جایگاه به زیر کشید وگرنه تصمیماتش خانمانمان را می سوزاند و اگر نسوزاند، ساختنی هم از دستانش بر نمی آید...

حتی اگر سیصد نفرهم با هم صلوات بفرستند دردی از فرهنگ این امت درمان نمی گردد... حال بیا و بحث کن که فرهنگ ادامه تفکر است و پیش درآمد تمدن... فرهنگی اسلامی است که از تفکر اسلامی برآید و به تمدن اسلامی ختم گردد... بگو گل! بگو گل! باز هم بگو گل! هر چقدر هم بگویی گل بهار باز نمی گردد... تابستان امروز بهار را در خود دفن کرد و اعلامیه سیم ش را هم پخش کرد. حال تو بنشین تا پایان تابستان بگو گل! دریغ از بهاری که بازگردد. داستان فرهنگ ما هم اینگونه است... فرهنگ را هم شکمی کرده اند آن سیصد نفر(البته نه همگانشان که جزای تهمت را دوست نمی دارم)...

تا کم می آورند می گویند کار فرهنگی و آنگاه که باید کرسی های کمیسیون ش را پر کنند دغدغه های دیگرشان ورم می کند. امان از کار شکمی...

آنگاه که حضرتش حنجره پاره می کند و فغان بر می آورد که فرهنگ را دریابید که جنگ امروز در میدان فرهنگ است، دغدغه امنیت ملی و سیاست خارجی مان گل می کند... امان از ولایت پذیری شکمی...

نگویمتان که همه به سوی کرسی فرهنگ سرازیر شوید... اما چطور می توان 40 را با 9 مقایسه نمود؟ امنیت ملی و سیاست خارجی مهم است و فرهنگ بی اهمیت؟

حال بنشینید و سیصد نفری جلسه ختم صلوات بگذارید...

باید شکم را کنار زد. مدتهاست که در این میدان جولان می دهد. اما باید کنارش زد و گوشه گیرش کرد. این دل تیر خورده را باید در آغوش گرفت. آنگاه است که یک صلوات هم ما را بهشتی می کند. آن گاه است که نمازم بوی دیگری می گیرد. آن گاه است که دعایم جان تازه ای به من می دهد و مرا از مریمی دیگر متولد می کند. رجب رفت. شعبان آمد. من می مانم و یک دل و یک مناجات. یک دنیا شرم در برابر خدایی که همین نزدیکی است. نزدیکتر از رگ گردن. این سخن روح خدا را دوست می دارم."مناجات «شعبانیه‏» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می‏رساند ... همه ائمه هم به حسب روایت می‏خواندند".

تنها یک ماه مانده است به وعده موعود...

 

نظرات  (۲۷)

سلام صابر جان یوم الحسره های ما هم شکمی شده ...
بسیار زیبا نوشتی بسیار.
صبح جمعه ام را با مطلب خوبت به زیبایی اغاز کرده ام. التماس دعا
پاسخ:
سلام. محتاجیم به دعا، بدجور...
بسیار زیبا بود اگر قلم خودتون باشه خوب می نویسید
بی تو مرا هر لحظه بیم فرو ریختن است
همچو شهری که بر روی گسل زلزله هاست
ادرکنی یا مهدی (عج)
إلــهی هب لی قلباً یُدنیه منک شَوقُه...

و لساناً یُرفَعُ الیکَ صِدقُه...

و نَظَراً یُقرّبه منک حقُّه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلامــــ...بسیار زیبا نوشتید...
در پناه صاحب این ماه در این راه ثابت قــــدم باشید...
سلام
آری؛
باید شکم را کنار زد...
.
مطلب جالب و قشنگی بود.

خداقوت
التماس دعا..
  • زمستان فرهنگی وبهار فرهنگی
  • سلام حیف کلی وراجی کردم پرید / بابا سخنم در زنجیرست مرا تعطیلاندند چون هنوز دادگاه دارم جرات ندارم اپ کنم حالا شاید یک عکس بزارم ببینم چی میشه اگه دادستان اعتراض کرد میگم عکس را فک کردم مشکل نیست ؟ خوبه ؟گرچه میترسم دعا کن تشکر زن نویسنده را مثل مجرم ارازل و اوباش برخورد کردند اما نمدانستند اینقدر مسئولین شهر منو می شناسند حسابی حالشان گرفته شد دیدند هم در نت هم در شهر مسئولی نیست منو نشناسه فک کرده بودند لابد ناشناسم حالا ابروی انهاست که رفته امام جمعه و دادستان دادستان هروقت خواست وارد وبم بشه پلیس براش وب را باز میکرد
    سلام بسیجی/..
    خدا قوت جالب و زیبا بود
    بازم پیش ما بیا
    یا علی مدد
    سلام
    خیلی زیبا نوشتید
    تشکر
  • رنگ خدایے
  • سلام ...

    خب حرفتون درسته ولی انسانی که میخواد پیشرفت کنه باید در همه چیز تعادل داشته باشه ...

    در نماز ، روزه ، گرسنگی ، تشتنگی....

    امیدواریم کم کم بتونیم مقدمات رو برای ماه رمضان آماده کنیم . و همچنان باید مامور به وظیفه بود نه نتیجه ....
    سلام.با اجازه لینکتون کردم.
  • سکوت کویر
  • سلام
    ======
    حضرت نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و اله فرمود:

    شما که نمیتوانید با مالهایتان به مردم کمک کنید

    پس با خوى خوش خود و روى گشاده به مردم‏ کمک کنید.

    ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323
    =======
    سپاس از حضور شما
    موفق باشید انشالله
    جسارت بنده را میبخشید ... دوست ندارم بگم عالی بود.چون مطلب باید تاثیر گذار باشد... و همت نویسنده که در پشت این قلم این تفکر را دارد بلند. پس بجای به به و آفرین گفتن میگم واقعیتی بود اما حیف که همه این همه استدلال و فکر در حد یک متن میماند.نه شما همه ما که فکر می کنیم حرفی داریم..گله ای داریم و دردی داریم...
    سلام دوست عزیز ...
    اول :
    عیدتون مبارک

    ماه میلاد سه پرچم دار عشق
    دلبر و دلداده و دلدار عشق
    ماه میلاد سه ماه عالمین
    سید سجاد و عباس و حسین(ع)


    و دوم :
    در مورد این مطلبتون ، خوندم ، روش فکر میکنم که گرفتارش نشم ، و البته جلوی ضرر رو از هر کجا بگیری منفعته ... همین که آدمی بفهمه شکم پروری جلوی کسب معرفتش رو میگیره خیلیه و انشاالله که زمینه کنده شدن گوشتهای اضافی باشه ...
    خدا به دادمون برسه اگه میخوایم با همین حالت شکم پروری در بستر مرگ بیافتیم و جان دهیم ... السابقون السابقون ... اولئک المقربون



    در انتظار مهدی ...
    التماس دعا
  • علیرضا محمدی
  • کاش این غوغای دنیایی درونمان زودتر از اینها آرام میشد ...
  • آسمانی های زمین
  • ممنون از حضورتون .
    اعیاد شعبانیه مبارک باد .
    قلمتان پرتوان .
    التماس دعا
    سلام
    در خصوص این مطلبتون کسی باید نظر بده که خودش اهل شکم و کارهای شکمی نباشه!
    حس کردم این پست وصف حال بنده است که شما به تصویر کشیدید! به همین دلیل است که با این خیل عظیم مسلمانان جهان سالهاست لنگ 313 نفر اهل عمل است
    خدا کمک کنه ما هم اهل عمل بشیم
    یاحق
    سلام زیبا بود لذت بردم موفق باشی انشا الله
    قات زنی فرهنگی تان ، حول شکم محترم گرامی باد ...
    سه نور آمد به عالم پر ز احساس

    معطر هرسه از عطر گل یاس

    سه نور تابناک آسمانی

    حسین بن علی ، سجاد و عباس

    سلام و موفق باشید به ما هم یر بزنین
  • قریب و غریبه
  • از دور نگه می کنی و ...
    سلام....
    .
    .
    بروزم با موضوع............روایت شگفت انگیز پیامبر(مگسها).
    .
    وبلاگم جدیده....
  • قریب و غریبه
  • وقتی خبر را شنیدم آتش گرفتم ...

    "اما چطور می توان 40 را با 9 مقایسه نمود؟ امنیت ملی و سیاست خارجی مهم است و فرهنگ بی اهمیت؟ "
  • نگار کعبه
  • سلام
    فوق العاده بود آفرین.البته آفرین به اینکه چقدر قشنگ فکر کردی و بعد قشنگ تر نوشتیش
    امید وارم همیشه موفق باشی واین راه قشنگو ادامه بدی..
    سلام..
    مطلبت قشنگ بود.....ممنون
    سلام
    ممنون خیلی عالی بود ........
    موفق باشید

    یاعلی التماس دعا
    پاسخ:
    سلام. محتاج...
  • یه دل سوخته
  • سلام

    بغض هایمان را برای خودمان نگهداریم. گاهی وقتا سبک نشویم سنگین تریم

    خدایا دلم اغوش میخواهد....اما نه زن ,نه مرد! خدایا زمین نمی ایی؟
    سلام.
    بله!همین شکمی شدن ها شد این وضع انسانها!!!!انتظار شکمی...نوشتن شکمی...جالب نوشته بودید.خدا قوت
    نمیدانم!انگار بعضی اوقات سکوت بهترین چیز است.

    لینک شدید همسنگر
    ازخوب جایی شروع کردی وبه خوب جایی رساندی /استعداد خوبی داری ازاینکه درراه دین گام برمی داری برخودم می بالم /برادر کوچکت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی